- خانه
- طراحی کسب و کار مدیریت استراتژیک
- عناصر طرحریزی و مدیریت استراتژیک ( طراحی چشم انداز، رسالت و ارزش و...)
عناصر طرحریزی و مدیریت استراتژیک ( طراحی چشم انداز، رسالت و ارزش و...)
چشم انداز (Vision)
چشمانداز سازمان توصیف میکند که شرکت میخواهد در آیندهای دور به چه سازمانی تبدیل شود و افق آینده آن چیست.
_ چشم انداز بايد به همان نسبت كه زاده قلب شماست، پرورده مغز شما نيز باشد.
_ اگر "نمي دانيد به كجا مي رويد هيچ اهميتي ندارد كه از چه راهي برويد"
_ اگر خودتان سرنوشت خود را كنترل نکنید، نيروهاي بيرون از اختيار شما كنترل آن را برايتان به عهده مي گيرند.
ویژگیهای یک چشم انداز خوب :
1. آرزویی روشن برای آینده.
2. قابل درک، ساده و روشن باشد.
3. الهام بخش و چالشی، آرمانی و ترغیب کننده برای مشتریان باشد.
4. قابل باور باشد.
5. در راستای رسالت سازمانی باشد.
6. نقطه تفاهم تمام ذینفعان باشد.
7. توصیف کننده خدمات آینده سازمان باشد.
8. حتی المقدور خلاصه باشد.
9. محکم ولی انعطاف پذیر و آماده تغییر در زمان.
به طور خلاصه باید قابلیت کمیشدن را داشته باشد، ترجیحا افق زمانی مشخصی داشته باشد و از الفاظ کلی و توصیفی و کیفی بدور باشد. یعنی نگوییم میخواهیم خوب باشیم. مشخص باشد که مثلا تا فلان زمان قرار است دقیقا چه جایگاهی را و به چه میزان و با چه کیفیتی داشته باشیم.
چشم انداز (شرکت های بزرگ دنیا)
_ چشم انداز اولیه ماکروسافت : یک رایانه شخصی در هر خانه و روی هر میز
_ چشم انداز بعدی ماکروسافت : یک رایانه شخصی در هر خانه و روی هر میز و در هر زمان و هر مکان و روی هر دستگاه
_ چشم اندازLG: LG Electronics یک تصویر ذهنی کوتاه و بلندمدت جدید برای خود تنظیم کرده بود، که هدف او رسیدن به موقعیت سه شرکت برتر الکترونیک، اطلاعات و ارتباطات مخابراتی در جهان، تا سال 2010 بود
_ چشم انداز جنرال موتورز آمریکا : رهبر جهانی در حوزه حمل و نقل و محصولات و خدمات مرتبط، به وجدآوردن مشتری ازطریق بهبود مستمر باتوجه به کار تیمی، درستی و نوآوری کارکنان شرکت
چطور چشم انداز بنوسیم؟
برای طراحی چشم انداز و استراتژی های سازمانی بایستی به سوالات زیر پاسخ دهید:
۱. این شرکت چقدر به کارکنان و مسائل آن ها (آسایش، رضایت، خواسته ها و ...) اهمیت داده و توجه دارد؟ تا کنون در این زمینه چه کارهایی انجام داده است؟
۲. این شرکت تا چه حد نسبت به مسائل اجتماعی (امورخیریه، حفظ محیط زیست و ...) حساس بوده و به تصویر ذهنی مردم از شرکت و عملکرد آن اهمیت میدهد؟ تا کنون در این زمینه چه کارهایی انجام دادهاست؟
۴. این شرکت در آینده می خواهد به چه سمت و سوئی حرکت کند؟
5. میخواهید این شرکت درآینده (تا ۵ سال آینده) به چه جایگاهی دستیابد؟ (جایگاه مطلوب این شرکت)
6. میخواهید این شرکت در آینده (تا ۵ سال آینده) دارای چه ویژگیهایی از نظر ارکان داخلی سازمان (نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی، تکنولوژی، عملکرد و توان پاسخ گویی به ذینفعان داخلی) باشد؟
7. میخواهید این شرکت در آینده (تا ۵ سال آینده) دارای چه ویژگیهایی از نظر موقعیت خارجی سازمان(در مقایسه با رقبا، سایر شرکتها، همکاریهای استراتژیک، عملکرد و توان پاسخگویی به ذینفعان خارجی) باشد؟
ارزشهای سازمانی (Values)
ارزش ها و باورهاي يك سازمان همان چيزهايي هستند كه كاركنان به آن ها ارج مي نهند و برايشان اهميت قائلند. ارزش هاي سازماني تعيين مينمايند كه كجا، وقت و انرژي و پول خود را صرف كنيد. ارزش هاي سازماني شما چه بدانيد و چه ندانيد برانتخاب هاي روزانه شما تاثير ميگذارد.
علت اینکه تعریف یا مشخص نمودن ارزش های سازمانی بهمراه تعریف چشمانداز مطرح شده این است که امکان دارد بخشی از چشمانداز ما در راستای ارزشهایمان نباشد، همچنین ارزش ها بیشترین تاثیر را بر روی استراتژیها دارند. فرض کنید فریب دادن رقبا برای سازمان ما یک ضد ارزش باشد، پس مسلم است که استراتژیهایی که بر مبنای حیله هستند نباید انتخاب شوند.
خصوصیات ارزش های سازمانی :
_ در تحت هيچ شرايطي نبايد از آنها تخطي كرد.
_ شفاف و قابل فهم باشد.
_ هم سو و هم افزا باشد.
_ با اهداف سازمان مرتبط باشد.
_ به طور كلي در بيانيه ارزشهاي سازمان سه چيز دقيقاً بايد مشخص گردد.
مردم : نحوه رفتار با مردم و جمعيت تحت پوشش سازمان.
فرايندها : نحوه اداره سازمان، چگونگي تصميمگيريها و خدمات ارايه شده.
عملكرد سازمان : انتظارات مربوط به مسئوليت سازمان در ارايه خدمات و كيفيت خدمات ارايه شده.
یک نمونه ارزش سازمانی (ارزشهای سازمانی تویوتا) :
الف. همواره به ياد خدا بودن تا شكر نعمت هاي او به جا آورده شود.
ب. همواره وظيفه شناس بودن و در همه خوبي ها سهمي داشتن.
ج. همواره كوشا و خلاق بودن.
د. پرهيز از اتلاف وقت خود و ديگران.
در سال 1992 اصول فرهنگ سازماني تويوتا منتشر و در 1997 ويرايش شد. اين اصول, فلسفه و چشم انداز جهاني شركت را خلاصه مي كند :
_ احترام گذاشتن به زبان و روح قانون هر ملت و صادق بودن فعاليت هاي شركت درجهت اين كه يك شهروند جهاني خوب باشد.
_ احترام به فرهنگ و آداب هر ملت و سهيم شدن در توسعه اقتصاد و اجتماع از طريق فعاليت هاي شركت در جامعه.
_ وقف كردن خود براي توليد محصول ناب و ايمن و بهبود كيفيت فعاليت هاي خود در هر كجا.
_ خلق و توسعه فناوري هاي پيشرفته و توليد محصولات و خدمات نمونه و برجسته كه نيازهاي مشتريان جهاني را برآورده سازد.
_ ايجاد فرهنگ خلاقيت فردي و ارزش هاي تيمي، به منظور اعتماد و احترام.
_ رفتار با شركاي كسب و كار و مشتريان بر اساس رشد پايدار و سود متقابل.
بیانیه ماموریت (رسالت/Mission)
يك ماموريت (رسالت) شفاف و خوب تعريف شده، تمركز لازم را براي بقا و توسعه بيشتر را به شما ارائه ميکند. یعنی اگه کاملا معلوم باشد که چه کاره هستیم، از پراکندگی تصمیمات و استراتژیها جلوگیری میشود.
ماموریت یعنی سازمان چرا وجود دارد. چرایی وجود سازمان بر میگردد به:
۱. نیازی که سازمان برطرف میکند = هدف غایی = فلسفه وجودی
۲. چگونگی رفع نیاز = محصول = خروجی
۳. بهرهبرداران و استفادهکنندگان از خروجی سازمان = مشتریان
۴. چگونگی ایجاد محصول مورد رضایت بهرهبرداران = تکنولوژی
۵. در نهایت وجه تمایز سازمان با دیگر سازمانهایی که تقریبا همین کار را میکنند = مزیت رقابتی
اجزای بیانیه ماموریت :
1. چـه چيــزي ؟ (كالا وخدمات) چه نيازي از جامعه را درقالب كالا يا خـدمات برآورده مي سازيم؟
2. براي چه كساني ؟ (مشتريان) مشتريان اصلي ما چه كساني هستند؟
3. كجا ؟ (حيطه رقابت) درتأمين منابع و ورودي ها و همچنين در خروجي ها در چه محدوده ای رقابت مي كنيم؟
4. چرا ؟ (هدف بهينه سازمان) براي چه بوجود آمده ايم؟
5. چگونه ؟ (مزيت رقابتي ما چيست) چگونه و با توجه به چه مزيت هايي به اهدافمان خواهيم رسيد؟
اول Vision یا اول Mission ؟
این یکی از سوالات و چالش های سنتی که معمولا ذهن خیلیها رابه خودش مشغول میکنه. به طور کلی باید گفت که بستگی به نوع سازمان و جایگاه آن دارد:
یک سازمان دولتی رادر نظر بگیرید که ماهیت و شرح وظایف مشخصی دارد مثلاً در سازمان بنادر و دریانوردی. از طرف دولت این سازمان برای ارائه یکسری خدمات بندری و دریایی ایجاد شده و قرار هم نیست کارهای کاملاً متفاوتی انجام بدهد یعنی اساسا این اجازه را ندارد، پس رسالت یا ماموریتش مشخص است. در نتیجه برای این سازمان اول رسالت شفافتر تبیین میشود (چون اساساً موجود است) و سپس تصمیم میگیریم که مثلاً بهترین سازمان کشور بشویم یا یه چشم انداز دیگر برای آن تدوین کنیم.
حالا فرض کنید که یک شرکت میخواهد به یک هدف بزرگ مثلاً ثروتمند شدن صاحبان سهامش برسد. وقتی این چشم انداز تعریف میشود، ممکن است به این نتیجه برسند که با کسب و کار متفاوتی به این رویادست پیدا کنند، پس در این حالت تحت تاثیر چشماندازهایشان رسالتشان را تدوین میکنند. و یا اینکه یک شخص اول رویایی در سر می پروراند سپس راه رسیدن به آن را تعیین میکند.
اما در کل میشود به طور نسبی این فرمول را ارائه داد، که برای سازمانها و شرکت های موجود که در حال فعالیت هستند معمولاً اول رسالت تبیین میشود و بعد چشم انداز بر اساس رویای صاحبان سهام تدوین میشود و برای اشخاص یا سازمان هایی که قرار است بوجود بیایند معمولاً اول چشم انداز تدوین میشود. اما این دو تقریباً همزمان تهیه میشوند چون روی هم تاثیر دارند. بهرحال بهتر است خیلی درگیر این موضوع نشویم چون درمرحله تدوین، هر دوی اینها قابل اصلاح هستند.
ارزیابی بیرونی (محیطی) :
در ارزيابي محيط دو كانون توجه مهم قرار دارد:
1. فرصتها: منفعت بالقوه اي كه عوامل بالفعل شدن آن هنوز واقع نشده.
2. تهدیدات: ضرر بالقوه اي كه عوامل بالفعل شدن آن هنوز واقع نشده.
دو محيط براي سازمان ها تعريف مي شود :
1. محيط دور (در بعد كلان)
2. محيط نزديك (محيط صنعت)
برای تحلیل محیط دور یا کلان معمولا از آنالیز PEST که در برخی منابع TSEP هم گفته میشود استفاده میکنند.
استراتژی
رویدادهای شکلگیری :
(مکتب برنامهریزی استراتژیک) _ استراتژی به عنوان یک طرح و نقشه
_ سال 1957 . فیلیپ سلزنیک. دانشگاه MIT . کتاب"رهبری در اداره امور"
_ سال 1962 . آلفرد چاندلر. کتاب " توانایی و شایستگی ممتاز"
_ سال 1965 . کریتینسن، آندروز و گاث. دانشکده بازرگانی هاروارد. کتاب " سیاست کسب و کار موضوع و موارد" این کتاب محرک واقعی مکتب طراحی بود.
_ سال 1965 . ایگور آنسوف. کتاب استراتژی شرکتی
(مکتب رقابتی) _ استراتژی به عنوان یک موقعیتیابی
_ سال 1980. مایکل پورتر. کتاب "استراتژی رقابتی".
(سایر مکاتب)
مکتب یادگیری (مدیریت دانش) _ استراتژی به عنوان یک الگو
_ استراتژی به عنوان یک دیدگاه : سازمانهایی هستند که از بازاریابی طرفداری میکنند و مسلک کلی را در محیط آن بنا میکنند (مانند IBM)، برخی هم با مهندسی چنین برخورد میکنند و بعضی دیگر تنها بر کارآیی تولیدی تکیه میکنند (مانندMcDonald’s). در این ارتباط، استراتژی به سازمان همان نسبتی را دارد که شخصیت به فرد
استراتژی به عنوان یک موضع
_ تاکتیک یا دانش رزمآرایی چگونگی استفاده از نیروهای مسلح را به هنگام درگیری به ما میآموزد و استراتژی به چگونگی استفاده از درگیریها در جهت هدف جنگ مربوط است.
آر پی روملت میگه : استراتژی یک شخص، تاکتیک شخص دیگری است و استراتژیک بودن چیزی بستگی به آن دارد که شما کجا مینشینید. آنچه امروز تاکتیکی جلوه میکند شاید فردا استراتژیک باشد.
نتیجهگیری کلی درباره مفهوم استراتژی
_ استراتژی مفهومی است که ریشه در ثبات دارد نه تغییر. سازمانها استراتژیها را با هدف ثبات دنبال میکنند. اما آنها گاهی اوقات به تغییر استراتژیک (تغییرات اساسی) نیز نیاز دارند. آنها مجبورند در پاسخ به محیط تغییر یافته، مسیرهای مقرر و خطمشیهای موجود خود را تغییر دهند.
_ بزرگترین شکستهای مدیریت استراتژیک زمانی به وقوع پیوسته که مدیران یک مکتب و یک دیدگاه را خیلی جدی گرفتهاند.
_ شکلگیری استراتژی یعنی طراحی دقیق و موشکافانه، بینش شهودی و یادگیری نوظهور، شکلگیری استراتژی با تغییر و تحول و همچنین ثبات و پیوستگی مرتبطه و باید مستلزم شناخت فردی و تعامل اجتماعی، همکاری و تعارض و در برگیرنده تحلیل قبل از عمل، برنامهریزی پس از عمل و مذاکره حین عمل است.
_ یک استراتژی ممکنه یادگیری رو در نظر نگیره. استراتژی دیگری نیز ممکنه کنترل رو مد نظر نداشته باشه. همه استراتژیهای واقعی این دو را ترکیب میکنند. به عبارت دیگر استراتژیها باید شکل گیرند و همچنین تدوین شوند.
دقت شود که مفهوم استراتژیک با استراتژی تفاوت دارد. وقتی میگوییم یک موضوع یا مکان استراتژیک است یعنی حیاتی و اساسی است و این مفهوم با استراتژی تفاوت دارد. استراتژیک یعنی حیاتی، مثلا منطقه استراتژیک یعنی منطقهای که برای بقای یک کشور یا سازمان حیاتیست. پس برنامهریزی استراتژیک هم یعنی برنامهریزی که مربوط به حیاط و بقا یک سازمان میشود که البته برای این بقا باید استراتژیها (راهبردها یا ترفندها یا طرحها یا ...) خوبی هم طراحی شود.
اصول ارزیابی استراتژی ( یعنی شرایط یه استراتژی خوب) :
_ پایداری (سازگاری) : استراتژی نباید هدف و خط مشیهایی را ارایه دهد که با هم دیگر متناقض و ناسازگارند.
_ همآهنگی : استراتژی باید در مقابل محیط بیرونی و دگرگونیهای حساس درونی بازتابهایی قابل تطبیق ارایه دهد.
_ برتری : استراتژی باید برای آفرینش و نگهداری برتری رقابتی در یک رشتهی فعالیت مورد نظر پاسخگو باشد.
_ امکانپذیری : استراتژی باید نه منابع موجود را بیش از حد مصرف کند و نه مشکلات لاینحل در پی داشته باشد.
برنامهریزی
تفاوت ضروری میان مفاهیم برنامهریزی، از گرایش زمانی آن ها ناشی میشود.
جدول زیر انواع برنامهریزیها را بر اساس فاکتورهای مختلف ارائه میدهد:
چهار گرایش برنامهریزی به صورت رنگ های اصلی هستند. البته به ندرت به صورت خالص ظاهر میشوند. بیشتر برنامهها مثل رنگها ترکیبیاند، با این وجود معمولاً در آن ها یکی از رنگهای اصلی غالب است
گردآورنده مطالب و مولف: محمد بزازی مشاور علمی:دکتر شهرام کیانی ویراستار ادبی: ویدا محمدی ویراستار گرافیکی: مرتضی محمدی
ابزارها و تکنیکهای مدیریت استراتژیک
تشریح ابزارها و تکنیکهای طرحریزی و مدیریت استراتژیک (ماتریسهای SWOT، Space، BCG و ...) و برای تحلیل جامع تر از آنالیز PEST یا Pestel نیز استفاده میشود که معمول ...
تاریخچه مدیریت استراتژیک
تاریخچه مدیریت استراتژیک و روند شکل گیری مفهوم استراتژی و مدیریت و طرحریزی استراتژیک بهمراه مفاهیم پایه آن
بزرگان مدیریت استراتژیک
بیوگرافی و طبقهبندی فلاسفه، صاحبنظران و تاثیرگذاران حوزه مدیریت استراتژیک و بزرگان مدیریت استراتژیک
پارادایمها، رویکردها، مکاتب و مدلها
پارادایم به معنی یک نوع نگرش یا بینش به یک موضوعی است که شامل مجموعهای از تفکرات و تصورات و ارزشهاست. نظریات، مدل ها و مفاهیم حوزه مدیریت استراتژیک هم شامل همین ...
نظرات کاربران
نظر خودتان را بنویسید
مطالب عالی و مفید بودن با تشکر فراوان از مدیریت سایت